دکتر امبر جانستون – یک روانشناس بالینی متخصص در عصب روانشناسی نشان می دهد که چگونه یاد گرفته ایم از طریق تجربیات قبلی به تهدیدات پاسخ دهیم و پاسخ به استرس یک ویژگی آموخته شده است.
مغز برای تشخیص و پاسخ به تهدیدها، اغلب قبل از اینکه آگاهانه آگاه شویم، تکامل یافته است. پاسخ به استرس زنگ خطر و آمادگی برای رهایی سریع ما از خطر فوری است.
اما چگونه مغز ما می داند که برای شروع چه چیزی را خطرناک تشخیص دهد؟
مغز ما ظرفیت فوق العاده ای برای یادگیری دارد. در دوران کودکی، ما بیشترین تعداد نورونهای خود را برای یادگیری در دسترس داریم، و از طریق فرآیند هرس، نورونها به روشی شبکهای به هم متصل میشوند تا مسیرهای ارتباطی قوی ایجاد کنند، زیرا با چیزهای جدید در محیط خود مواجه میشوند.
کودکی صدای «سگ» را با موجود قهوهای پشمالویی که صورتش را میلیسد مرتبط میداند. سپس “سگ” با احساسات شادی آور همراه می شود و با چیزی مبهم، بازیگوش و گرم در تعامل است. این کودک ممکن است این مسیرها را در طول زندگی خود تقویت کند و در بزرگسالی ارتباط قوی با سگها ایجاد کند که همدمی امن و آرامش بخش هستند.
وقتی به این فکر میکنیم که چگونه میتوان استرس ما را تحریک کرد، ایده یادگیری تداعیهای زوجی بسیار مهم است. بسیاری از آنچه بدن ما حس می کند از طریق یک کانال پردازش عصبی که شامل جستجوی ناخودآگاه حافظه ما برای تجربه قبلی است که سپس حرکت بعدی ما را هدایت می کند، می گذرد.
مغز ما یک ماشین پیش بینی است. با نگاهی به اسکنهای تصویربرداری مغز، میتوانیم ببینیم که هنگام ارائه تصاویر بصری، مغز ما میتواند مناطقی را که احتمالاً برای درگیر شدن با آن تصویر مورد نیاز است، روشن کند.
تمام درسهایی که در گذشته آموختهایم، آمادگی ما را برای هر قدم بعدی آینده راهنمایی میکند
به عنوان مثال، هنگام دیدن یک فنجان، میتوانیم پتانسیل عمل را در ناحیه نشاندهنده حرکت بازو ببینیم، در صورتی که تصمیم به برداشتن فنجان بگیریم، آن را برای عمل آماده میکنیم. در مقیاس وسیعتر، این بدان معناست که مغز ما همیشه محیط را حس میکند تا مشخص کند چه چیزی ممکن است برای حرکت در آن از ما لازم باشد، و سپس ما را برای اقدام آماده میکند، بدون اینکه ما حتی لزوماً آگاه باشیم.
همه این پیشبینیها از تجربیات قبلی ما ناشی میشود، بنابراین تمام درسهایی که در گذشته آموختهایم، آمادگی ما را برای هر مرحله بعدی آینده، از جمله زمانی که ممکن است تهدیدی وجود داشته باشد، راهنمایی میکند.
این یادگیری اولیه و تداعی توضیح میدهد که چرا استرسهای خاص، اغلب انتزاعی یا «تغییر زمان» (مانند افکار آزاردهنده درباره چیزها در گذشته یا آینده) ما را تحریک میکنند.
به دلیل تجربیات قبلیتان، ممکن است به خاطر این واقعیت که شما و شریکتان برای یک قرار شام دیر میآیید، جایی که شریک زندگیتان مثل خیار سرگرمکننده است، در یک وضعیت استرس شدید قرار میگیرید – خشمگین!
واکنشهای استرس شما به دلیل یادگیریهای فردی در مورد تأخیر، پیامدهای آن و پاداشهای وقتشناسی هماهنگ نیست. شریک زندگی شما پیام های متمایزی را برای شما یاد گرفته است که چه چیزی استرس زا است، از جمله استرس رسیدن به یک رویداد اجتماعی بدون اینکه ظاهری افسانه ای داشته باشید، بنابراین نیاز به ده دقیقه اضافی با اتو مو دارید.
T بزرگ در مقابل T کوچک
واضح است که واکنشهای استرس عمده میتوانند از رویدادهای مهم و آسیبزای زندگی ایجاد شوند. ما این وقایع را بهعنوان «تهای بزرگ» میشناسیم، زیرا اینها موقعیتها و سناریوهایی هستند که اغلب امنیت جسمی و روحی فرد را بهگونهای وحشتناک و تهدیدکننده زندگی تهدید میکنند.
با تشخیص هایی مانند PTSD (اختلال استرس پس از سانحه)، می توان پاسخ استرس را فعال کرد و مغز در تمرکز بر تهدید بیش فعال می شود، در تلاشی بیهوده برای جلوگیری از هر گونه تهدید بیشتر برای زندگی، حتی مدت ها پس از پایان تهدید.
PTSD قابل درمان است و بر تأثیر این پاسخ استرس بیش فعال بر یادگیری و مسیرهای مغز تمرکز دارد. بیگ تی ها به ویژه در دوران رشد کودکی تأثیرگذار هستند.
تجارب نامطلوب دوران کودکی (ACE) به عنوان رویدادهای خاص و چالش برانگیز زندگی شناسایی شده است که کودکان ممکن است در صورت آسیب پذیری در رشد خود تجربه کنند (سوءاستفاده یا بی توجهی جسمی یا احساسی، اعتیاد به الکل والدین، سوء استفاده جنسی، حبس والدین). ACE با تغییرات در رشد مغز بزرگسالان به سمت پاسخ استرس بیش فعال، افزایش خطر ابتلا به بیماری های مزمن سلامت و مشکلات عاطفی و سوء مصرف مواد مرتبط است.
درمان اختصاصی برای افرادی که دارای T یا ACE هستند مفید است و به حل تروما و کاهش پاسخ استرس کمک می کند. واکنش استرس شدید در این محیطهای خطرناک به عنوان یک استراتژی محافظتی برای ایمن نگهداشتن یک فرد آموخته شد و اکنون مغز پیامهای سلامتی جدیدی را که میتواند در محیط بزرگسالان فعلی و امن خود ایجاد کند، دوباره یاد میگیرد.
استرس ها و پیام های کوچکی که در طول سال ها آموخته ایم، به ویژه در دوران کودکی، زمانی که نیازهای عاطفی برآورده نمی شد
اما اکثر مشتریان من به دفتر من میآیند و میگویند: “من هیچ آسیب بزرگی در زندگیام ندارم، هیچ اتفاق بدی برایم نیفتاده است، پس چرا هنوز این احساس را دارم؟”
میخواهم مفهوم Tهای کوچک، استرسها و پیامهای کوچکی را که در طول سالها آموختهایم، بهویژه در دوران کودکی، زمانی که نیازهای عاطفی برآورده نمیشد، معرفی کنم. آنها اکنون آنچه را که ما از خود و دنیای اطراف خود انتظار داریم هدایت می کنند و بسیار شخصی هستند و ما همیشه از آنها کاملاً آگاه نیستیم.
در تجربه بالینی من، این T های کوچک هستند که بیشترین میزان استرس شخصی را ایجاد می کنند، و از ما می خواهند که انتظارات خاص خود را برآورده کنیم، و در صورت شکست در برآورده کردن استانداردهای خود، مجازات سختی را ایجاد می کنیم.
برای مردی که منتظر است تا همسر دیررسش آماده شود، مغزش، در کسری از ثانیه با یک مسیر عصبی فرسوده، ممکن است ناخودآگاه به مواقعی اشاره کند که پدر ناراضیش در ماشین به او به دلیل آماده نبودن برای مدرسه سخنرانی میکرد.
مغز همسر ممکن است تجربهای از ورود به کافهتریای شلوغ مدرسه با نگاههای ناپسند همسالان ناخوشایند به او داشته باشد.
تی کوچولوها رفتار کنونی ما را هدایت می کنند و اغلب بزرگترین منبع پریشانی در تجربه روزانه ما هستند، پاسخ های استرسی را فعال می کنند که پس از آن باید به دنبال آن باشیم، اما به طرز متناقضی به گونه ای که ما را به این باور می رساند که واقعاً نباید دچار آشفتگی شویم. هیچ چی که بد اتفاق می افتد چرا من به این موضوع رسیدگی نمی کنم؟
در آخرین سری، به موضوع مقابله با استرس و T های کوچک، محرک اصلی پاسخ استرس بیش فعال ما، می پردازم. درک و احساس شفقت برای این محرکهای کوچک به ما این امکان را میدهد تا در نهایت این استرسها را برطرف کنیم تا به جلو برویم.
پنجشنبه آینده منتظر مقاله بعدی این مجموعه باشید.
دکتر امبر جانستون یک روانشناس بالینی متخصص در عصب روانشناسی است (healthymindpsychology.co.uk)
این مقاله را دوست دارید؟ در خبرنامه ما ثبت نام کنید تا مقالات بیشتری مانند این را مستقیماً به صندوق ورودی خود تحویل دهید.